بی بی جان بردار فاصله را
برا رسیدن به رضا
رضا شدی به قضا،
رضا یت رضا شد
به رضایت،
خدا رضا بود
به رضای رضا
کی شوی رضا
به قضای ما
قضای ما
رفتن به ره رضا یت
شاید ره شود
راضی به قضایم
اما بی بی جان
کی فهمند نرفته ره، قضایت
کی شوند راضی به رضایت
ترک رفتن میکنی،!
نمی روی سوی رضایت
میروی سوی قضایت
قم را میکشی دائم
در ره قضایت،
در پشت شکاف پنجرت
هم رضاست هم قضا
رضا، یکی را خراسانی میکند
یکی را آسمانی میکند
قضایت همه را
مهمانی میکند
من که رضای ام
اهل قضای تماشایی ام
تمام کن در رضایم
تا راضی شوم از قضایم،
شهید ره دهدم
پیمانه ز دست شه دهدم
.... میدانم هنوز نوبت وصل گنه کاری چون من نشده، پس انتظار را در آیینه ی تمنا ناظرم
دست گدایی ام آویزان از آستین همتم است
دعا کن بیاید جاده صاف کن ره قضا ورضا ورضا
- ۹۳/۱۱/۱۰