فرهنگ شهادت

جهاد با قلم

فرهنگ شهادت

جهاد با قلم

  • ۰
  • ۰

ساده

سلام بر شهید 

آنکه درد ما را می بیند

درد ما را می شناسد 

درمانش را هم دارد

از ساده بودن نوشته هایم چشمانش آزرده نمی گردند

ازساده بودن لباسم اخم نمی کند

از ساده بودن رفتارم شرم نمی کند 

از ساده بودن افکارم شکایت نمی کند

از سادگی بیانم بی کلاس نمیگردد

سادگی را دوست دارد

ساده بودن را تجربه دارد

ساده گرفتن را سفارش دارد 

شهید دوستت دارم. 

  • سیدعزیز
  • ۰
  • ۰

رضا و رضا

بی بی جان بردار فاصله را

برا رسیدن به رضا 

رضا شدی به قضا، 

رضا یت رضا شد

به رضایت، 

خدا رضا بود

به رضای رضا

کی شوی رضا

به قضای ما

قضای ما 

رفتن به ره رضا یت

شاید ره شود

راضی به قضایم

اما بی بی جان

کی فهمند نرفته ره، قضایت

کی شوند راضی به رضایت

ترک رفتن میکنی،! 

نمی روی سوی رضایت

میروی سوی قضایت

قم را میکشی دائم 

در ره قضایت، 

در پشت شکاف پنجرت

هم رضاست هم قضا

رضا، یکی را  خراسانی میکند

یکی را آسمانی میکند 

قضایت همه را 

مهمانی میکند

من که رضای ام

اهل قضای تماشایی ام

تمام کن در رضایم

تا راضی شوم از قضایم، 

شهید ره دهدم 

پیمانه ز دست شه دهدم

.... میدانم هنوز  نوبت وصل گنه کاری چون من نشده، پس انتظار را در آیینه ی تمنا ناظرم

دست گدایی ام آویزان از آستین همتم است 

دعا کن بیاید جاده صاف کن ره قضا ورضا ورضا


  • سیدعزیز
  • ۰
  • ۰

رها شده

بی جواب ماند تمنای نگاهش

در دل شب ناله ای زد 

فراموشی را رد زد

تیری از چله اش 

آسمان را شکافت

شهید نی سوار آمد 

اما در خیالش!!! 

دلش چون شب بود

ماتمش را پر رنگ نمود_

وقتی از تنها خواسته اش میگفت. 

.... 

باز هم یادگاری های ناتمامش

افسار رویاهایش را گرفت، 

دست برداشت از خیال، 

آمد کنار مزار شهید

با حقیقت چند جمله ای گرم گرفت

این است داستان خلوت یک رها شده

خود بگیر از آن سرشت



  • سیدعزیز
  • ۰
  • ۰

به هنگام

بدتر از بدی های بد داشتن فکر بد است

روزگاری که در آنیم 

هم سخت است ، هم حساس! 

آمدن ونیامدن آقا دارد افسانه میشود!!! 

کدام رسم میگوید افتاده را بر سرش بزن

زمین خورده را بر خاک بکش

یتیم را از در بران، 

ما شهید را دقیقه نود به مدد میطلبیم

بعضی ها هم در وقت اضافه 

کاش به هنگام باشیم مثل شهید 


  • سیدعزیز
  • ۰
  • ۰

رفتن پرستو ها

در متن زندگی دچار تلنگرهای میشویم

که اگر نلرزد تار فهم مان

لرزه ی مرگ مگر بلرزاندش، 

سیاهیه خط روی مزار شهید، 

تلنگریست، 

آشناییه نام شهید، 

تلنگریست، 

دیدن رفتن پرستوها

تلنگریست، 

خاک افتادن کودک غزه ای

به ضرب گلوله

تلنگریست

!!!! 

........ تا کی بفهمد و چه بکند... 




  • سیدعزیز
  • ۰
  • ۰

خنکیه نگاهت

باران میبارد از دلم

چون که غم دارد این دلم، 

از قطره قطره اش خون میچکد

رنگ خونش سرخ است 

مثل شقایق. 

نمایش نطقم در این سرا

هست، بی گرا! 

گر تمام شود نقطه ها

مینویسم بی صدا؛ 

انالخماری بی ندا

گوشه ی میخانه

افتاده بی دست وپا، 

ناز اثر سایه ی زائرت میکشم

افتاده بر خاک

چه کنم 

چاره ام تویی

بی چاره ام 

آواره ام تویی_

ای شهید!!! 

در وصف عزیزان 

قلم خشک است

نمی، از خنکیه نگاهت 

کام دل تر میکند

غمش را در میکند




  • سیدعزیز
  • ۰
  • ۰

نبودن معصوم

 همه آدمهای دنیا در یک درد با هم مشترکند

فرقی نمی کند مسلمان با کافر! 

صبح شروع می شود 

شبها اوج میگیرد

درد ما نبودن معصوم است!!! 

شهید واقعا به ما راه آمدن معصوم آخری را نشان میدهد

  • سیدعزیز
  • ۰
  • ۰

شهادت و زرنگ

پشت همه درهای بسته خدا نشسته

کلید را  داده به دست دل شکسته 

اشک را  به آتش چشم 

آه را به سینه تنگ 

شهادت را به زرنگ!! 

شهید خواستی شوی 

عاشق باش، 

منتظر و فارغ باش

نو به نو و عابد باش

نه که نخواهی نه 

همیشه بارز باش 

صبر جمیل وید یمین 

در هر صبح وپسین

قلندر باش

شب را پاسبان باش

نوکر قنبر آسمان باش 

دست گدایی ده به دست بی دست

نه که آقای خود پسند باش 

مثل آذر هفت را در بند کن

گم شو وخود را پیدا 

در اشک سحر کن

به وقت گناه دامنت کوتاه کن

خلاصه مرا هم دعا کن


  • سیدعزیز
  • ۰
  • ۰

مُرید

آقای ما کجا راحت میگذرد بدون شما!!! 

حالا که از خوشیه عده ای گرسنه اند جمع کثیری، 

ومرده اند جماعت مسلمانی، 

نایبت هم از درد نارو زنان بد صفت غمین است،_

چرا نمیایی؟ 

چرا مرده های متحرک به نام پول و با زور گول

دارند بر گرده اهل دنیا می تازند؟!! 

اما دلبرم نامه داده، 

تاج سرم نامه داده، 

تا بلرزد کاخ سفید 

سیاه گردد روی پلید

غم دل بکاهد عنقریب 

دشمن مارا زند نهیب 

خوش باشد اکنون شهید

چرا که همه هستیم مُرید

  • سیدعزیز
  • ۰
  • ۰

برابری

تمام دل خوشی اش به لباسش بود، 

از کوچه که گذشت، با رد شدن ماشینی، 

تمام آب چرکای کف گودال ریخته شد رو لباسش! 

داشت از غصه دق میکرد که :

یک پسر بچه کوچولو اما خیلی ژولیده 

جلو روش یک بسته آدامس گرفته.....!!!

 شهید، از آب گلآلود جای ماهی 

درس میگیره!!! 


  • سیدعزیز