فرهنگ شهادت

جهاد با قلم

فرهنگ شهادت

جهاد با قلم

خواستم یخ زشتی هایم را آب کنم 

آبش را بجوشانم تا چرک هایش جدا شوند، 

جوشانده اش را سر بکشم 

تا درونم را آتش بزنم 

دیدم توانش را ندارم! 

در خیالم به گلزار رفتم

از خجالت بند آمد زبانم،!! 

سر از سجده برداشتم

تشهدم نیامد، 

سایه ای آمد کنارم

رنگ زرد ملام زردتر شد، 

تاب نیاوردم، افتادم؟ 

زیر بازویم  دستان بریده آمد!!! 

نگاهم باز شد

صدایم خار شد

هوایم پاک شد. 

....سرزمین مادر خاموش بود..... 

دست فتنه بلند است به سیلی

پر رنگ ست به صورت رنگ نیلی

سقف سقیفه خراب است

دست شیعه بی آب است

غزه و لبنان پر از نقاب است

 ایران لاله زار ست

نادان اگر دارد 

اما پر افتخار است. 

عاقبت می آید 

تا ببارد ابابیل ها را

بر سر خراب سقف سقیفه، 

شهید اگر باشیم

ماهم ابابیل یم. 

بنده حقیر سید عزیز هستم متولد 1357

زاده انقلابم اما جا مانده از کاروانم، 

آمدم دنیا به خوزستان اما حالا ساکن قم هستم

تا جان دارم رهبرم را غلامم





نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی