فرهنگ شهادت

جهاد با قلم

فرهنگ شهادت

جهاد با قلم

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «غدیر» ثبت شده است

  • ۰
  • ۰

تولد

تنها بود اما نمی ترسید

از تاریکی ها گذر کرد 

از دره ها به سلامت عبور کرد 

به ایستادن رسید

کم کم طپش را شروع کرد

ساخت وسازی در دستور کار داشت که از پیچیده ترین 

ساخته های دست بشر مدرن هم بالاتر بود

از درون خودش هیچ نمیدانست 

ولی میدانست از کجا هدایت می شود

ابتدا دست نداشت ولی می گرفت 

پا نداشت اما میرفت ومی آمد

تا اینکه سر و گوش چشم وغیره تمام شدند

مثل اتممت نعمتی غدیر

داستان جدیدش در تکاملش شروع شد

بیرون نیامدن را چند ده روز تمرین کرد

با اینکه اجازه حرف زدن نداشت ولی

شنیده میشد 

با بزرگ شدنش جا برایش تنگ شد

اذن خروج داشت صادر میشد

از داشته هایش باید دل میکند

گویی داشت درس جدایی را می آموخت

برای روز مبادا! 

عجب شگفتی داشت میشد 

از یک طرف آمدن در پیش داشت

از طرفی رفتن 

هم رفتنش سخت ست هم آمدنش

تولدش مثل شهید است

پاک و بی آلایش

تمیز و تازه 

نرم ولطیف

  • سیدعزیز