فرهنگ شهادت

جهاد با قلم

فرهنگ شهادت

جهاد با قلم

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «چاشنی» ثبت شده است

  • ۰
  • ۰

اثر بمب

بمبی ترکید 

تکه های سربش به اطراف پاشید

بر سینه هایی نقش زخم وخون نشاند!؟ 

چشمهایی کور شدند 

دستهایی فلج شدند 

کودکانی دنیا نیامده مردند

پدرانی شرمنده ی مادران شدند

آجرهایی در ساختمان ها خورد و بی خواصیت شدند

گربه هایی از شور بازی منع شدند

قلم های در زیر آوراها شکستند 

از همه بدتر قلب های زیادی هم شکستند،،،،،!!! 

آسمان قهرش گرفت

آب روشنش را در بیابان گریه کرد!!! 

فصل کم خونی مصادف شد با بی پولی غرب، 

کسی صوت ندامت نشنید از 

فروشندگان بمب!!؟ 

بمب بعدی چاشنی اش بیشتر شد 

ترکیدنش هم راحتر شد!!!.... 

نسلی  ترسو از صدایش پدید آمد 

که هر چه کردند درمانش نکردند. 

..... 

من من کردن ما جای اینکه ما شود مار شد، 

دربه در از خانه اش، خار شد

سرش بر بالای دار شد

دار قالی عشق بی نقش ونگار شد

حواس قلمم پرت از یار شد

خرده نگیر آخر یارت بی کار شد

نه که شهید بیکار شد 

نه در زدن ما بی عار شد... 

، 

منتظر، هر لحظه در پی کار شد

حتی اگر به ظاهر بی کار شد 

اثر بمب بر دلش بی مار شد


نگویم تا تو به به کنی

به به به جانان به به کنی


نترسم اگر براندم از کویش

ترسم که دگر نایم بسویش


شهید جان، ممنون که رخصت دادی. 





  • سیدعزیز