فرهنگ شهادت

جهاد با قلم

فرهنگ شهادت

جهاد با قلم

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «آدم گندم زمین کبود بسیجی» ثبت شده است

  • ۰
  • ۰

پدر بارون

التماس باران خدا

داد بی داد از بی آبی

چه خوب است کمی باران ببارد

تا مریضی ها کم شوند

گندم ها خراب شدن

آلودگی زیاد شد

و... 

خلاصه این روزها

حرف آدمها شده این،، 

اما دل کی تشنه بارونه

کی واقعا طالب بارونه

آیا دستی به تمنا بالا رفته که بی جواب پایین بیاید

بارون حقیقی قرنهاست 

در بیابان ها ونوک کوها میبارد

پدر بارون سفارش کرده به بارون:

نباره!!؟ 

آقا جان وقتی نبودی تا بباری

قطرهای پاکی جای خالی ات را سبز کردند

وقتی خونشان می ریخت

زمین نفس میکشید

آسمان از خجالتش کم میشد

شهید تو با یاران شهیدت قرنها روی خشکیده بشر را تر کردی تا با آن وضوی عشق بگیرد ودر محراب شرمساری اذن سجده! 

چگونه باران ببارد وقتی ابری نیست! 

اما دل خوشیم از خیسی شهادت

که از مدینه تا کربلا باریده

حتی در قرن آهن و سرما 

درخیابانهای ایران 

در خاکهای خشک جنوب

در کوهای کردستان

در جلوی خانه ی احمدی روشن

بوی نمش زیر و زبر میکند

تا به عرش را خبر میکند

کسی امروز ننالد از باران

امروز، طلب یار میکند

____

دهه پایان پادشاهی شیطان مبارک

  • سیدعزیز
  • ۰
  • ۰

یکی بود یکی نبود 

یک بار که اون یکی هم توی خیال نبود

رفت بالای کوه! 

دستشو دراز کرد تا یه دونه گندم بچینه

پاش لیز خورد خورد زمین! 

وقتی سر زمین اومد 

نه گاو داشت نه گاوآهن

تنها سرمایش سر وروی کبودش بود 

....... چند پلان بعد

تا خواست گندماشو بکاره

کلاغا از راه رسیدن

قار قارشون گوش عالمو کر میکرد

یه دونه بسیجی (شهید) با تفنگ پر از معرفت

به دادش رسید



  • سیدعزیز